five نظریه روانشناسی عشق

Wiki Article

افرادی هستند که همیشه تلاش می کنند به عشق - zibaandishi.com - خود در زندگی مشترک نزدیک شوند. تمام مولفین کتابهای کمک آموزشی و اساتید کنکور تلاش دارن تا خودشون و نوع کارشون رو منطبق بر روند کنکور نشون بدن. حتا بعد از انتقال این کودکان و نوجوانان به خوابگاههایی خارج از کنترل مستقیم سازمان مجاهدین، این سازمان تلاش میکرد تا از هر طریقی که شده بطور غیرمستقیم کنترل خودش بر روی کودکان را حفظ کند. به اندازه کافی غذا داشته باشد، دوچرخه داشته و حتا با نوجوانان دیگر به گردش رفته و شب در خانه دوستان آلمانیاش میتوانست بخوابد. امین گلمریمی در گفتگو با «دیتسایت» تاکید میکند مایل است به عنوان یکی از کودکانی که از عراق به آلمان و بعدها به عنوان یک نوجوان از آلمان به عراق برگردانده شد، علنی حرف بزند و داستان زندگیاش را تعریف کند. امین گلمریمی میگوید پس از انتقال به آلمان، او به همراه حدود ۱۵۰ کودک دیگر در یک ساختمان دو طبقه در محله Meschenich در کلن زندگی میکرد. من کتاب برادران کارامزوف رو هدیه گرفتم دو جلد بود خیلی عالیه حتما بخونینش… امین خیلی سریع زبان آلمانی را یاد میگیرد. امین گلمریمی به «دیتسایت» میگوید آنجا هم «ما هنوز زیر نفوذ و سِحر و جادوی سازمان زندگی میکردیم» و ادامه میدهد با وجود این در خوابگاههای جدید دست بازتری نسبت به زمانی که کاملا تحت سرپرستی مجاهدین بود داشتیم.مگ فاميلي

تست عاشق بودن طرف مقابل

This short article has be en w ri᠎tten ​by G᠎SA Con​tent Generator Demoversion.


امین گلمریمی یکی از آن ۶۰ کودکی بود که کریستف مِرتِنس مدعی بود که سرپرستی قانونی آنها را به عهده گرفته است. کریستف مِرتِنس که وکالت و سرپرستی قانونی بخشی از کودکان مجاهدین را به عهده گرفته بود به «دیتسایت» میگوید آنزمان اوایل هر هفته به دیدن بچهها میرفت، بعدها هر ۱۴ روز یکبار. اما آنچه امین گلمریمی در مورد انتقال شتابزدهی خود و دو برادر دیگرش به نام علیرضا و حنیف از عراق به آلمان میگوید و اینکه چطور شد که بعدها دوباره به عراق رفت، با آنچه سازمان مجاهدین ادعا میکند تفاوت دارد. در نهایت با مادر امین گلمریمی نیز تماس گرفته شده است. «دیتسایت» از مادر امین سوال کرد که آیا حرفهای امین درست است؟ بعدها هم که بطور استثنائی مادر امین چند بار با او تلفنی صحبت کرد باز هم تکرار همین حرفها بود: حالت چطوره؟ او بعدا و با کمک کریستیان مولر که بعدها از رهبران رده بالای حزب سبزها شد یک انجمن «نیکوکاری» با نام «انجمن کمک به کودکان پناهجوی ایرانی» تاسیس کرده که صلاحیت کار در امور کودکان و نوجوانان را نیز داشت. لوتکِس در آنزمان رئیس فراکسیون حزب سبزها در کلن بود که بعدها در ایالت شلسویگ هُلشتاین وزیر دادگستری شد. او میگوید «میخواهم همه بدانند که مجاهدین با من چه کردند و اینکه تا کجا این گروه خطرناک است.» او میگوید ۱۲ سال از عمرش را غیرداوطلبانه در عراق و در ارتش آزادیبخش در تشکیلات مجاهدین گذرانده است.

This h᠎as be​en g​en erated ​by GS A Cont ent  Generato r ᠎DEMO!


منبع

در ملاقاتهایی که کریستف مِرتِنس به نام این انجمن با اداره کودکان و نوجوانان داشت، مسئولین مجاهدین همیشه او را همراهی کرده و سیاست و خطِ خودشان را پیش میبردند. به نوشته «دیتسایت» «شورای ملی مقاومت در ارتباط با اتهاماتی که امین مطرح کرده در جریان قرار گرفت، ولی آنها نمیخواهند وارد جزئیات شوند. از آن به بعد بود که همین انجمن طرف حساب اداره امور کودکان و نوجوانان شهر کلن شد. دفتر وکالتی آناماریا لوتکِس به اداره کودکان و نوجوانان شهر کلن اطلاع میدهد که همسر وی یعنی کریستف مِرتِنس وکالت بچهها در امور پناهندگی را به عهده گرفته و او علاوه بر آن، سرپرستی قانونی ۶۰ نفر از آن کودکان را نیز عهدهدار شده است. او میگوید: «مسئولین مجاهدین خواهان کمک مالی بودند و میخواستند خودشان بیشترین اختیارات را در امور کودکان داشته و پافشاری میکردند که کودکان از سوی مجاهدین سرپرستی شوند.» وی ادامه میدهد که سرانجام بعد از ده جلسه گفتگو با اداره امور کودکان و نوجوانان، توافق شد که در کنار هر یک ناظر ایرانی (از مسئولین مجاهدین) که با این کودکان کار میکنند، یک مربی آلمانیزبان نیز حاضر باشد.


«دیتسایت» ادامه میدهد از سال ۱۹۹۴ بعد بود که کم کم این نوجوانان به خوابگاههای مخصوصی که از نوجوانان بدون سرپرست نگهداری میکرد، منتقل شدند. فقط یادمه به خاطر اینکه دشمن دستش به نوزاد نرسه اونو میذارنش روی یه چوب یا هر وسیله ای و اونو توی رودخونه میذارن و یکی دیگه بچه رو از اب در میاره و ادامه داستان. بچهها در این ساختمان تحت عنوان کودکان پناهجوی بدون سرپرست زیر نظر مسئولین یا هواداران و وابستگان مورد اعتماد مجاهدین نگهداری میشدند. بخش کوچکتری از آن کودکان از جمله در شهر کلن از آنجا که خانوادهای از بین هواداران مجاهدین نبود که آنها را بپذیرد، بطور غیر قانونی در یک ساختمان نگهداری شده و ادارات آلمانی ابتدا از وضعیت آنها اطلاع نداشتند. از آنجا که اداره کودکان و نوجوانان مسئولیت نظارت بر وضعیت این کودکان را به عهده داشت و شرایطی که این کودکان و نوجوانان در آن زندگی میکردند را با قوانین موجود منطبق نمیدید، با فشار به وکیل و سرپرست قانونی آنها، خواهان بسته شدن خوابگاه کودکان زیر نظر سازمان مجاهدین میشود.

Report this wiki page